محل تبلیغات شما



 

هِئیت بزرگ جدا شدگان در پارلمان اروپا

حضور هیأت بزرگ جداشدگان فرقه رجوی در پارلمان اروپا  

روزپنجشنبه 21 نوامبر2019 هیأتی ازجدا شدگان ازفرقۀ رجوی شامل آقایان قربانعلی حسین نژاد، عیسی آزاده، محمدکرمی، رضا صادقی جبلی  و علی اکبرراستگو درکنفرانس "حراست از حقوق بشرو مدافعان آن" که از جانب فراکسیون حزب سبزها در مقر این پارلمان در بروکسل برگزار گردید، شرکت کردند.

در این کنفرانس که با حضورو سخنرانی چند نمایندۀ پارلمان اروپا از فراکسیون سبزها وچندین کارشناس امورمربوط به حقوق بشر نظیرعفو بین الملل برگزارشد، سخنرانان بر حفظ حقوق انسانی پناهندگان و پناهجویان در اروپا تاکید کردند.

اعضای هیأت در دیدارها و صحبتهایشان با شرکت کنندگان در کنفرانس به تشریح وضعیت پناهندگان اسیر فرقۀ رجوی در آلبانی و اینکه این فرقه آنها را از حق تحصیل و تشکیل خانواده و حتی از ارتباط با دنیای بیرون و با خانواده هایشان و استفاده از وسایل نوین ارتباطی محروم کرده است، پرداختند که بسیار مورد توجه طرف صحبتهایشان قرار گرفته و آنها را متأثر نمود. اعضای هیأت حضاررا در جریان آخرین وضعیت نقض حقوق بشر دردرون تشکیلات این فرقه بخصوص نقض آشکار حقوق افراد منتقد وناراضی  و جداشدگان از این فرقه در آلبانی قراردادند و به سئوالات آنان پاسخ دادند.

ابزارک هِئیت بزرگ جدا شدگان در پارلمان اروپا تصویر


https://www.youtube.com/watch?v=AJ7qADM4ccw&feature=youtu.be

گفتگوی گروهی از اعضا و مستولین سابق سازمان مجاهدین در مورد اخراج جان بولتون از کاخ سفید

بخش نخست از گفتگوی گروهی از اعضا و مسئولین سابق جداشدۀ سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) آقایان قربانعلی حسین نژاد، عیسی آزاده، محمد رزاقی و غفور فتاحیان در مورد تحولات و رویدادهای اخیر در رابطه با این فرقه (موضوع این بخش: اخراج جان بولتون لابی دلاری آمریکایی فرقۀ رجوی از کاخ سفید). پاریس - 14 سپتامبر 2019

 


    نامه سرگشاده آقای عیسی آزاده از فرماندهان و مسئولین سابق سازمان مجاهدین

به آقای ژان فرانسوا لوگاره-شهردار منطقه یک پاریس

آقای شهردار با عرض سلام واحترام

اینجانب عیسی آزاده پناهنده ی در فرانسه بیش از سه دهه از بهترین دوران عمر و زندگانیم را در سازمان مجاهدین خلق که اکنون به یک فرقه مافیایی تبدیل شده است گذرانده ام.

آقای شهردار : شخص شما و دوستان نزدیکتان در اکثر جلسات و متینگ های مجاهدین شرکت می کنید و اخیرا هم اجازه دادید که انها در سالن شهرداری منطقه یک جلسه داشته باشند.

آقای شهردار دفاع شما از دموکراسی و آزادی و دفاع از زندانیان عقیدتی در کشور من قابل تقدیر است ولی متاسفانه چون شما همه اقدامات انساندوستانه تان را با منفور ترین گروه ی ایرانی گره زده اید کارهای حقوق بشری شما بی نتیجه می ماند. سازمان مجاهدین در محتوا هیچ تفاوتی با رژیم ملا ها ندارد. در نظام اسلامی همه کاره و رهبر مقدس و مادام العمر، ولی فقیه است و در سازمان مجاهدین هم جانشین خدا در روی زمین و همه کاره رهبر عقیدتی مادام العمر است که اعمال و خط و مشی آن بسیار فناتیک تر و ارتجاعی تر از سایر گروههای اسلامی تندرو است. سازمانی که شما از آن حمایت می کنید دارای یک ساختار به شدت افراطی شیعه است که از بدو تاسیسش تا کنون خط و ت و استراتژی و ایدئولوژی آن مبتنی بر تروریسم و جنگ مسلحانه و خشونت بوده و می باشد .

برفرض محال اگر این سازمان روزی به قدرت برسد عملکرد آن مشابه و شاید هم شدیدتر از داعش در کشورهای سوریه و عراق خواهد بود.

آقای شهردار

هزاران نفر از اعضا و سمپاتیزانها و مسئولین و فرماندهان این سازمان فرقه ای طی سه دهه گذشته از این سازمان سکت جدا شده اند و این روند کماکان در کشور آلبانی ادامه دارد.

آیا می دانید چرا بطور مستمر اعضای این سازمان از آن جدامیشوند؟

من بعنوان یکی از فرماندهان و مسئولین سابق این جریان سکت می خواهم خیلی خلاصه حقایقی را برایتان بازگو کنم.

آقای مسعود رجوی بعنوان رهبر عقیدتی و همه کارۀ سازمان مجاهدین اقدام به تشکیل ارتش به اصطلاح ازادیبخش در عراق نمود که این ارتش کوچک با دستور مستقیم دیکتاتور سابق عراق صدام حسین تسلیح شد، آموزش دیدوبه عنوان یکی از سپاه های عراق در آمد و عملا به یک ارتش خصوصی صدام حسین تبدیل شد و رژیم دیکتاتوری صدام حسین بر اساس نیاز های ابزاری دولت وقت عراق از واحد های مجاهدین استفاده می کرد که شامل کشتن مرزبانان ایرانی و ربودن آنها و انواع بمب گذاری ها در جادهای مرزی و شبکه انتقال نفت و ترور و تخریب در عمق ایران که این اقدامات را اقای رجوی خیلی با افتخار هم اعلام می کرد و بجز موارد نادر مانند انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی و انجار دفتر نخست وزیر و دادستانی کل؛ سایر عملیات را رسما و با صدور اطلاعیه بر عهده گرفته است .

طبعا به یاد دارید که در17 ژوئن 2003 مریم رجوی به همراه 165 تن در شهرک اورسور اواز در استان والدواز فرانسه که مقر فرماندهی این فرقه در آنجا قرار دارد و نیز در سرژی توسط پلیس فرانسه دستگیر شد و پلیس فرانسه بیش از 9 میلیون یورو پول کثیف حاصل کوپنهای نفت اهدایی صدام حسین را از زیر وان حمام خانم مریم رجوی کشف و ضبط کرد و به دستور شخص رجوی با خودسوزی های گسترده و کباب انسانی در خیابانهای پاریس و چند شهر اروپا پلیس فرانسه را وادار به عقب نشنی کرد که البته همه ما در آن زمان در عراق در نوبت خودسوزی بودیم تا ریل خودسوزی همزمان با همه اروپا در عراق هم شعله ورشود.ولی با اقدامات انسانی پلیس و قاضی فرانسه جلوی این جنایت رجوی گرفته شد.

در سال 1990 سازمان مجاهدین به اجبار بچه های خردسال رااز پدران و مادرانشان چدا کرده و به خارج از عراق فرستاد که تعداد زیادی از کودکان به دلیل بدسرپرستی به اعتیاد و فحشا کشانده شدند و بعد ها این کودکان خردسال که به سن نوجوانی رسیدند

سازمان مجاهدین آنها را دوباره با تهییج و فریب روانه عراق کرد که متاسفانه تعدادی از نوجوانان در ماجراجویی های اقای رجوی کشته شدند و اکثریت انها هم قبل و بعد از انتقال به آلبانی جدا شدندکه یکی از انهامحمد فرزند مسعود رجوی است.

مسعود رجوی با  یک حیله و ترفند ایدئولوژیک مریم قجر عضدانلو همسر دوست و معاونش آقای مهدی ابریشمچی را در همین پاریس در سال 1984از او جدا کرد و خودش با او ازدواج نمود که خود داستان مفصلی دارد.

رجوی بعد از شکست ماجراجویی اش در عملیاتی تحت عنوان فروغ جاویدان در اوت 1988 که بیش از شصت درصد افراد در آن عملیات کشته و زخمی شدند برای جلوگیری از جداشدن افراد باقیمانده از این ماجراجویی وحشتناک،  رجوی یک دیکتاتوری عجیب را در پایگاههایش در عراق وضع کرد که شروع آن با طلاق های اجباری و جدا کردن ن و مردان از هم و بعد هم با یک ترفند دیگر تحت عنوان یافتن نفوذی رژیم بیش از هفصد نفر از افراد ناراضی را درسیاهچال و زندان در قرارگاه خودش در عراق انداخت و بدترین شکنجه های قرون وسطایی را روی زندانیان ناراضی که قصد جدا شدن از سازمان مجاهدین را داشتند اعمال کرد که تعدادی از افراد زیر شکنجه کشته شدند.

بعد هم با یک زد و بند کثیف با سازمان اطلاعات و امنیت عراق هر فردی را که قصد جدایی داشت روانه زندان بدنام ابو غریب می کردند که بعدها صدام حسین این افراد  را بعنوان اسیران جنگی با دولت ایران معاوضه کرد.

سازمان مجاهدین بیش از صدها جدا شده را با این ترفند که اگر پایتان بخارج برسد طعمه رژیم ایران می شوید در میدانهای مین مرز ایران و عراق  رها و به ایران روانه کرد که تعدادی از این افراد در میدانهای مین کشته شدند و تعدادی هم سرخورده و نا امید از همه جا اقدام به خودکشی کردند.

در اثر فشار و شکنجه های روحی و جسمی و کنترل ذهن مستمر افراد در 24 ساعت روز و هفت روز هفته در قلعه اشرف در عراق خودکشی به یک  امر رایج در فرقه رجوی تبدیل شده بود.از خودکش دختر 17 ساله آلان محمدی تا یاسر اکبری و پروین سریر و دهها نفر دیگر .

آقای شهردار

سازمانی که شما تمام قد از آن دفاع می کنید یک سکت به غایت غیر انسانی است که شدید ترین بد رفتاری ها را روی اعضای خودش اعمال کرده و می کند، سازمانی که یک فرد را بعنوان رئیس جمهور مادالعمر انتخاب کرده سازمانی که آلت دست سرویس های اطلاعاتی است سازمانی که نزد مردم ایران بعنوان جاسوس و خائن و خیانت کار شناخته شده است سازمانی که خشونت و جنگ مسلحانه در تار و پودرش عجین است و رهبرانش مستمرا دنبال جنگ و برادر کشی در ایران هستند ربطی به مردم ایران ندارد نه اپوزیسیون است و نه دارای پایگاه اجتماعی در ایران.

بر اساس اخبار رسانه ها مقامات سابق آمریکایی که در جلسات این گروه شرکت می کنند به اعتراف خود این مقامات دقیقه ای ده هزار دلار پول دریافت می کنند یعنی برای 5 دقیقه سخنرانی 50هزار دلار از این سازمان می گیرند. شمارا نمی دانم که بر اسا س چه اصولی این همه امکانات دولتی در اختیار این گروه تروریستی قرار می دهید و در جلسات انها حضور می یابید. اما این را بدانید که حقیقت هیچ وقت پنهان نمی ماند.

اقای شهردار

از شما خواهش می کنم یک بار هم به ما جداشدگان از این فرقه اجازه دهید که حرفهایمان را بزنیم و پاسخ اتهامات واهی رهبران مجاهدین را بدهیم. فرانسه کشور قانون و دموکراسی است. این حق قانونی ماست که بتوانیم از حقوقمان دفاع کنیم.این سازمان مافیایی همه منتقدین و جداشدگان را با یک برچسب تحت عنوان رژیم ایران می خواهد از صحنه حذف کند و مارا خفه کند.

آقای شهردار بارها رجوی مارا تهدید به قتل کرده و دهها مورد هم در نقاط مختلف اروپا و همین فرانسه  نیروهای آموزش دیده مریم رجوی در صدد ترور و حذف فیزیکی ما بوده اند که اسناد و شکایت های انها موجود است.

آقای شهردار

روی اسب مرده شرط بندی نکنید سازمان مجاهدین از نظر مردم ایران مرده است و بشدت مورد تنفر مردم ایران و بخصوص نسل جوان قرار دارد. این سازمان با زور و اجبار در حدود دوهزار نفر را با میانگین سنی60 سال در آلبانی در قلعه ای تحت عنوان اشرف سه زندانی و اسیر کرده که متاسفانه شما این قلعه ایدئولوژیک و محل مغزشویی مجاهدین را بعنوان خواهر خوانده منطقه یک پاریس اعلام کردید!!

آقای شهردار

در قرن بیست و یکم بدترین استثمار آنهم از نوع بردگی فکری توسط فرقه رجوی وضع شده است. این فرقه تمام ارتباطات اعضا را با دنیای بیرون قطع کرده است حتی کسی جرات ندارد با خانواده اش ارتباط برقرار کند و هر گونه ارتباط با بیرون بویژه خانواده یک جرم سنگین محسوب می شود.

برای ما که از این سازمان در سال 2014 جدا شده ایم اینترنت و تلفن همراه یک پدیده ای عجیب و غریب بود که مطلقا ندیده بودیم و بجز اخبار مهندسی شده مطلقا به هیچ رسانه ای دسترسی نداشتیم حتی داشتن رادیو جرم بودو کسانیکه مخفیانه رادیو تهیه کرده بودند مورد شدید ترین حساب رسی تشکیلاتی قرار می گرفتند.

آقای شهردار، سازمان مجاهدین در محتوا هیچ اعتقادی به انتخابات ندارد. انچه تحت عنوان انتخاب دبیرکل در این فرقه وجود دارد یک نمایش مضحک است که برای خودنمایی ی است.

این فرقه ابایی ندارد که با اجاره مهاجرین وبی خانمانها و دانش آموزان از اروپای شرقی با پول و تور پاریس سیاهی لشکر جمع کند و با این نمایشهای مضحک مدعی پایگاه اجتماعی شود.

در صورتیکه که به ما جدا شدگا ن از این سازمان بر اساس حق قانونی مان اجازه برگزاری جلسه در شهرداری منطقه یک پاریس داده شود جزئیاتی از روابط درونی این فرقه افشا خواهیم کرد تا شما وهمۀ همکارانتان به ماهیت واقعی این جریان سکت پی ببرید.

با احترام

عیسی آزاده

فرانسه - سوم سپتامبر 2019


تناقضات مشمئز کننده در فرقۀ رجوی، سازمان مجاهدین یا دار التناقض؟!

نوشتۀ عیسی آزاده از مسئولان و فرماندهان سابق سازمان مجاهدین

فرقۀ رجوی در تگنا و بن بست ی با مغلطه گویی و با وارونه جلوه دادن مسائل و معضلاتش بقول معروف دست پیش می گیرد که پس نیفتد غافل از اینکه علیرغم همۀ خوش رقصی ها و اثبات مزدوری اش به بیگانه و ارباب، بجز دیکتاتور سابق عراق هیچ رهبر ی و یا کشوری این جریان مافیایی را جدی نگرفته است و هر چه بیشتر در انزوای ی قرار گرفته است.

.در آخرین نمایش خیایانی این جریان مافیایی در پاریس با آوردن تعدادی از عناصر بازنشسته اش از جاهای مختلف و اجارۀ تعدادی مهاجر برای این نمایش بازهم بی آبرو شد و ایرانیان مستقل و بیزار از این جریان مافیایی اجتماعشان را جدا کرده و اعتراضاتشان را به این فرقه آلوده نکردند. در داخل کشور هم که این فرقه دقیقا از رفتار و خصوصیات کفتارگونه استفاده می کند و هر حرکت اعتراضی از هر قشر جامعه را به کانونهای موهو م شورشی برچسب زده و مصادره می کند. کانون شورشی اصلا وجود خارجی ندارد و فقط یک اسم بی مسما است که همانند صدها اسم های بی مسمای دیگر که در گذشته توسط این جریان مافیایی اعلام شدند بعد از مدتی از فرط رسوایی و خالی بودن چنته شان آنها را هم از سایتهایشان پاک خواهند کرد چرا که سالهای اذهان اسرایشان را با کلمات پرطمطراقی مانند هسته های مقاومت، تیمهای ارتش ازادیبخش در داخل ایران و ستاد داخل کشور و فرماندهی ارتش ازادیبخش در داخل ایران، انجمن های به اصطلاح هوادار در داخل ایران، پایگاههای مقاومت در داخل ایران، ستاد مالی داخل کشور و دانشجویان و سندیکاهای کارگری هوادار در داخل کشور وووو مشغول کرده بودند که اکنون دیگر از این واژه ها در رسانه های فرقه خبری نیست. الان هم شب و روز کانون شورشی می خورند و کانون شورشی می پوشند و اخیرا به  چند شهر هم پسوند شورشی اضافه کرده اند!!! منتظر فیلهای بادی بعدی هستیم!!!

براساسا تجارب چند ده ساله و مشاهدات عینی و دست اندر کار بودن، یک دوره 6 ساله در عراق کار فرقه هزینه کردن سرسام آور برای جذب جوانان عراقی  و عشایر روستایی و تعیین مستمری برای آنها هیچ ثمره ای نداشت و آخرش مشخص شد که باد هوا بوده است و در همان دوران بیش از صد سازمان و حزب و انجمن جعلی توسط فرقه ایجاد شد و یک کار تبلیغاتی بسیار گسترده هم در کنارش انجام میشد از تهیه مهر و کارت و لوگو و سربرگ تا درست کردن کارت شناسایی برای افراد برای عبور از ایستگاههای کنترل امریکایی ها وو حتی کار به جایی رسید که چند صد جوان عراقی از روستاها و شهرهای اطراف اشرف مانند نای،  دوجمه،  مرفوع کبیر و صغیر و شهرستان خالص و مقدادیه و منصوریه و بعقوبه و را در اشرف پانسیون و شروع به آموزش تشکیلاتی و نظامی و ایدئولوژیک آنها کردند که در همان یک ماه اول آنهمه آموزش تشکیلاتی و نظامی و ایدئولوژیک برای افرادی فاقد سواد و غیر ی با گرایش های شدید قبیله ای شکست خورد و هر جلسه به اصطلاح انتقادی برای افراد مسئول آنها در فرقه با کتکاری و داد و بیداد و فحاشی تمام میشد تا اینکه فرقه تحت فشار دولت وقت عراق و آمریکایی ها مجبور شد که پایگاه این عناصر را ببندد و با وعده و وعید و دادن پول های زیاد آنها را بعنوان نیروی ذخیره به خانه هایشان روانه کرد که متاسفانه بیش از نود درصد این جوانان که دیگر انگیزه ای برای کار و زندگی نداشتند بعدها جذب القاعده و بعد هم داعش شدند خدمتی که رجوی به القاعده و داعش در عراق کرد هیچ کدام از پشتیبانان این جریان های تروریستی نکرده اند.

این تناقض را فرقه به حساب خودش قورت داده اما بارها گلویش را گرفته است.

یک تناقض عجیب دیگر در دستگاه تئوریک فرقه تغییر آموزش های تشکیلاتی بود. بعد از سقوط دیکتاتور عراق و مسلط شدن آمریکایی ها در عراق رجوی قافیه را باخت و از ترس قالب تهی کرد که تاثیر متقابل آن روی روحیه تک تک ما هم بود و از بالا تا پایینمان انگار گرد مرگ به رویمان پاشیدند. به هر حال رجوی با ترفند اینکه ما خلع سلاح نشدیم بلکه داوطلبانه سلاحهایمان را تحویل دادیم سرهمه مارا شیره مالید و در آخر هم گفت من بین سلاح و شما  صاحب سلاح یعنی شما را انتخاب کردم.

 

با اعلام خبر عملیات تروریست ها و زدن برج های دوقلو در آمریکا فرقۀ رجوی جشن وشادی در قرارگاه باقر زاده (گوشه ای از پادگان طارق گارد جمهوری عراق) برگزار کرد و از همۀ بلندگوها سرود نبرد با آمریکا و نابود باد آمریکا پخش می شد و رجوی هم باد به غبغب می انداخت که بنازم به اسلام که حتی در خوانش ارتجاعی اش ببین چه می کند وای به روزی که اسلام انقلابی خواهر مریم وارد شود».

یادم هست وقتی بعد از یک کش و قوس طولانی با سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی در عراق و ارتش آمریکا که باید برای مصاحبه نزد آمریکایی ها می رفتیم و تک به تک اسکرین می شدیم همه افراد توجیه می شدند که یادتان نرود در رابطه با برادر مسعود بگویید او از دوران زندان در زمان شاه هیچ خصومتی با آمریکا نداشته و ما دشمن را ارتجاع و ها می دانستیم واقعا جالبه حتی در دوران شاه هم بگویید رجوی گفته دشمن ما همان زمان هم ارتجاع بوده است!!!

در تدوین آموزش های جدید تشکیلاتی و تاریخچۀ سازمان بخش مربوط به کشتن و ترور مستشاران آمریکایی و ضد امپریالیست بودن سازمان مجاهدین بطور کامل حذف شد اما در تمام کلاس ها هر روز خبر از تنش و بهم ریختگی گزارش می شد که سرود نبرد با امریکا چه شد؟ سرود سرکوچه کمینه مجاهد پر کینه آمریکایی بیرون شو خونت روی زمینه چه شد؟ سرود میلیشیا که بریز بر جهانخواره آتش میلیشیا» چه شد؟ امپریالیسم جهانخوارچه شد؟  اصلی ترین دشمن خلق ها چه شد؟ وو. اینها متداول ترین سئوالانی بودند که افراد از مربیان می پرسیدند. مربیان بیچاره پاسخ جدی نداشتتند و آخر هم کلاس با انبوهی تناقض تمام میشد و این سیکل مرتب ادامه داشت.

در جریان دادگاه پوئک در انگلیس وکیل ها و نمایندگان فرقه رجوی به وضوح اعلام کردند که سازمان مجاهدین دیگر جنگ مسلحانه و خشونت را کنار گذاشته و خط مشی آن مبارزه ی و متمدنانه است.

بعد از خروج از لیست دوباره رجوی شعار جنگ مسلحانه و ارتش موهوم ازادیبخش را علم کرد.

با روی کار آمدن ترامپ هم فرقه از حول حلیم در دیگ افتاده و هنوز هم در حال دست و پا زدن است و در سال 20 هم اعلام کرد که رژیم تا تا پایان سال سرنگون خواهد شد.

الآن هم که با یک موز گرم و با یک غوره سرد می شود یک روز حرف های ترامپ و وزیرش را غیر مسئولانه می خواند یک روزهم به بولتون دل خوش می کند.

جالب تر اینکه امروز تیتر زده از قول ترامپ و وزیر خارجه اش که امریکا خواهان تغییر مسیر حکومت ایران است در حالیکه همین چند روز پیش ترامپ در نشست جی 7 در پاریس گفت که هدف آمریکا تغییر رژیم ایران نیست بلکه آمریکا یک ایران قوی می خواهد.

فکر کنم سران فرقۀ رجوی در اثر این تناقضات و پرت و پلا گویی ها دچار جنون گاوی شده اند.

اولا همه ایرانیان و مشخصا چهره های مطرح ی در داخل ایران و جریان های ایرانی خارج کشور به اتفاق خواهان تغییر مسیر از جمله نگرش در قانون اساسی و پایان دهی به فرد محوری و ولایت فقیه و انتخابات شفاف و لغو ممیزی های شورای نگهبان و غیره هستند.

فرقۀ رجوی استاد جعل خبر و فتوشاپ و سند سازی قلابی و کشکی است اما دیگه جرات نمی کند که حرفهای ترامپ و وزیر خارجه اش را دستکاری کند  و وارونه نماید.

بهر روی هر قسمت و هرجا ی این فرقه تبهکار که متمرکز بشوید مملو از تناقض و فریبکاری است.

از عکس رهبر مرده اش که عکس 25 سال قبل اورا نشان می دهد و گاهی هم که مریم قجر یاد دوران چریکی اش می افتد عکس دوران جوانی همسر مرحوش را بنمایش می گذارد.

اما مهمترین و اصلی ترین تناقض در دستگاه این فرقه تناقض ایدئولوژیک است. اقای علامه حسینی در یکی از سخنرانی هایش مطرح کرد که مریم رجوی گفت من اعتقادی به حجاب و روسری ندارم ولی مجبورم این فرم را رعایت کنم چون ما اعلام کرده ایم یک سازمان مسلمان و شیعه هستیم.

درامور و مسائل شرعی و به غایت ارتجاعی مربوط به فقه شیعه رجوی هزار بار از مرتجع ترین های شیعه هم مرتجع تر است.  از جزیی ترین مسائل شرعی تا کلی ترین آنها دست ها را از پشت بسته است. در داخل تشکیلات فرقه ای که اینهمه به دامان آمریکا چسبیده و خودش را در محافل اروپایی و آمریکایی به صورت مدرن و امروز و ضد ارتجاع و سکولار لانسه می کند ما حق نداشتیم پیراهن آستین کوتاه بپوشیم یا جوراب نپوشیم و حتی موکتها را در محوطۀ اشرف جوراب به پایمان می شستیم!! و کسی حق نداشت جلوی مسجد و یا در بیرون در دید خواهران وضو بگیرد!! یا جلوی خواهری حتی در اتوبوس بخوابد!! هیچ خواهری حق نداشت از برادری در بیمارستان حتی اگر نسبت خانوادگی داشته باشد مثلا دختری از پدر مریضش عیادت کند چون باید وارد اتاقهای بستری بشود که برادران در آنجا دراز کشیده اند!! و وقتی خواهران که با لباس و حجاب کامل اسلامی در خیابان می دویدند خیابان را می بستند و هیچ برادری نباید خواهری را در حال دویدن ببیند!! و خواهران نباید به تماشای مسابقات فوتبال برداران بروند!! وآن شدت جداسازی زن و مرد که در تشکیلات سراسری فرقه در خارج و عراق و آلبانی برقرار بوده و می باشد در هیچ رژیم ارتجاعی مذهبی وجود نداشته و ندارد. مثلا در کدام کشور اسلامی متعصب مرتجع پمپ بنزینها را نه و مردانه می کنند؟ که رجوی در اشرف برقرار کرده بود. اگر عکسهای ن در قرارگاههای فرقۀ رجوی با آن حجاب محکم که یک تار مو هم نباید بیرون باشد و با آن لباسها در گرمای عراق را با عکسهای ن در خیابانهای تهران زیر حاکمیت ها مقایسه کنید به تناقضات دستگاه رجوی از مادون ارتجاعی  تا شعارهای مافوق مدرن مریم قجر در محافل اروپایی به خوبی پی می برید.

در همین حال و در اوج تناقض، خنده دار تر از همه این است که مریم قجر با روسری قرمز اسلامی استالینی اش! شعار لائیسیته و سکولاریسم می دهد. یادمان نرفته است وقتی دونفره به هم نان قرض می دادید رجوی می گفت انتخابات یعنی چه؟ مریم مهر تابان رئیس جمهور مادام العمر ایران  و مریم هم می گفت مسعود رهبری است که زمینه ساز ظهور حضرتش خواهد شد!!. حالا خود بخوانید حدیث مفصل از این مجمل فرقۀ سر تا پا دروغ ودغل و تناقض.

اما طنز داستان اینجاست که نفرات تشکیلات فرقۀ رجوی از بالا تا پایین نماز را برای رفع تکلیف  می خوانند و آنهم نه کامل بلکه برای دیده شدن و ترس از انتقاد نشدن و روزه راهم برای رژیم غذایی و یا جلب توجه می گیرند.

سخت گیری مربوط به پوشاک ن و مردان و تفکیک شدید جنسیتی هم در تشکیلات بخاطر ترس از رابطه برقرار کردن ن و مردان است زیرا ن و مردانی که قریب سی سال با اجبار در تجرد قرار گرفته اند به شدت تحت فشار مسائل جنسی شان هستند وبه هر در و دیواری می زنند که رابطه برقرار کنند چرا که این خصوصیت هرانسان و حق طبیعی اش هست. در اینجا رجوی برای حفظ نیروها و استثمار فکر شان مسلمانی را کنار می گذارد چون به ضررش است زیرا رجوی و همسرش در اذهان تک تک افراد فرو کرده بودند که بین بین المرء شما و در قلب و ضمیر تان فقط باید دونفر باشد مریم و مسعود!! اگر شما زن بگیرید یا شوهر کنید دیگر عشقتان به رهبری کم می شود البته اینهم دروغ بزرگی است. آنها در تشکیلات انسانها را به ربات مبدل کرده اند و در قرن 21 بدترین نوع استثمار یعنی استقمار فکری را اعمال می کنند انهم با کنترل ذهن تک تک افراد در 24 ساعت روز و هفت روز هفته . این کار  به غایت ضد انسانی و خلاف قانون رجوی با سخت گیری های شدید تشکیلاتی و کنترل ذهن به اجرا در می آید.

از دیدگاه ایدئولوژیک مراسم های مذهبی از جمله سوگواری های مربوط به ماههای محرم و شب های قدر و نمازهای عید فطر و قربان هیچکدام جنبه اعتقادی ندارند اما برای قیاس کردن خودشان با مسلمانان شیعه و منزوی نشدن مجبور به نمایشهایی در این زمینه ها هستند.

سرتا پای سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) که در حال حاضر بعنوان یک سازمان مافیایی ابزار دست قدرت ها و سازمانهای اطلاعاتی  است مملو از تناقض و تلاش بیهوده برای رفع ورجوع آنها است.

تلاش می کنیم که در فرصتی دیگر به جزییات این تناقضات بپردازیم.

عیسی آزاده

29 اوت 2019

 



استراتژی در گل ماندۀ فرقۀ رجوی

یک فیلم تبلیغاتی فرقه تنها با سه بیننده در 5 سال!!

نوشتۀ عیسی آزاده از مسئولان و فرماندهان سابق سازمان مجاهدین

وطن فروشی و خیانت رجوی با ترفند هدف وسیله را توجیه می کند چنان این فرقه را در باتلاق افکار پوسیده و خط و خطوط بغایت ارتجاعی و ضد ایرانی  و متکی به بیگانه فرو برده است که نزدیکترین نیروهای این فرقه هم دیگر از وعده و عید های رهبر سابق رجوی مفقودالاثر و همسرش که فعلا سکان این کشتی در هم شکسته را بر عهده دارد بی باور هستند و قبول ندارند. از طرف دیگر بطور مستمر هم الباقی نیروهای این فرقه در آلبانی آب می روند و ازاین فرقه جدا می شوند.

 

طی چهار دهه فرقه رجوی فقط در شکاف های ی به حیاتش ادامه داده و کماکان هم به همین ت حباب گونه ادامه می دهد. بعد از روی کار آمدن ترامپ رهبران فرقه شب و روز جشن گرفتند و مستمر برای الباقی اسیران در آلبانی قصه ها به هم بافتند که سال 1397 دیگر پایان ماجرا ست و عید 97 همه در خانه هستند و مریم قجر سوار بر قالیچه ترامپ در کشور فرود خواهد آمد.و بر تخت سلطنت جلوس خواهد کرد این توهمات بجایی رسید که سران فرقه همانند دوران اقتدار صدام حسین دیکتاتور سابق عراق روزشمار سرنگونی تنظیم کردند و حتی مسئولیت های لشکری و کشوری  را هم تعیین و مشخص کردند. اوج این فصاحت ابلهانه با روی کار امدن بولتون بوده است و دیگر کار را تمام شده تلقی کردند.

انچنان این فرقه دچار توهم شد که سایت اصلی و سایت های پوششی  اش روزانه مملو از باز نشخوار جنگ طلبان امریکایی و اسرائیلی شده است . رجوی در طی حیات ی اش برای نمونه حتی یک بار هم به خطاها و اشتباهاتش اعتراف و انتقاد نکرده است و انچنان خودش را معصوم و عقل کل در اذهان جا زد که در تشکیلات فرقه هم کسی جرات نکند لام تا کام در رابطه با خطاهای رهبر لب به اعتراض بگشاید کسانی هم که خطر کردند و در مقابل این دیکتاتور کوتوله ایستادند به طرق مختلف و روش های استالینیستی حذف و از دور خارج شدند.

بایک مرور سریع به وقایع و رویدادهای چهار دهه گذشته خواهیم دید که چگونه بعد از شکست استراتژی جنگ مسلحانه در دهه 60 و سرنگونی شش ماهه رژیم کمر این فرقه شکست و خیلی سریع اعتبار ی اش را از دست داد و عملا سازمانی که مدعی رهبری جامعه بود به یک فرقه مافیایی تبدیل گشت و عملا در طی این چهل سال گذشته بعنوان یک کارت دست منفور ترین دیکتاتور ها بوده است.

رجوی در چهار دهه گذشته هر وقت خودش را در محاصره ی می دید اولین کارش ایجاد خفقان و سرکوب نیروها بوده و به زعم خودش با این روش صدای معترضین را در گلو خفه می کرد.

طی چهار دهه گذشته هزاران نفر از این فرقه جدا شده اند و چندین هزار نفر هم قربانی جاه طلبی ها رجوی شده و جانشان را از دست دادند.

رهبران این فرقه که جسارت پذیرش یک اشتباه را ندارند مدعی نیروی پیشتاز بودن هم هستند و طی دهها سال با پول های باد آورده و اهدایی صدام حسین و اخیرا هم با کمک های میلیونی سعودی و سایرین با خیمه شب بازی و علم کتل دنبال خودنمایی ی می باشند که این حربه هم دیگر بی اثر شده و رسوایی فرقه از سخنرانان اجاره ای تا جمع اوری سیاهی لشکر با پول هنگفت عالم گیر شده  و بوی گند آن همه جا به مشام می رسد.

فرقه تروریستی رجوی که امسال از طرف فرانسه و آلمان حسابی پس گردنی خورد و این کشورها اجازه ندادند که مریم قجر همانند سالیان قبل در سالن ویلپنت مثل  مانکنها روی سن خودنمایی کند، به ناچار کمتر ازسیصد نفر آدم را از سرتاسر اروپا و آمریکا در بروکسل جمع کرد که بنوعی با سیلی صورتش را سرخ نگهدارد.

اما همین کارهای ابلهانه هم در هیچ بازار مکاره ای مشتری ندارد. و فرقه رجوی بدترین نیروی بنجل ی است که همه کاربران ایرانی در صحنه مجازی در بیو خودشان اولین چیزی که نوشته اند ورود ممنوع برای نفرات این فرقه است که هر کدام با چندین اکانت جعلی شبانه روز در حال گشت و گذار در فضای مجازی هستند.

فرقه تروریستی رجوی با خیانت رجوی و قلع و قمع نیروها توسط وی  در حال حاضر بک جریان کاملا ورشکسته و در هم کوبیده است و تعدادی افرادی پیر و درب و داغان و در هم شکسته در آلبانی بدون هیچ آینده ای  همانند رهبرفعلی شان مریم قجر چشم به قضا و قدر دوخته اند تا شاید از این ستون به آن ستون فرجی باشد.

اما واقعیت سرسخت تر از این چیزهاست و همه چیز قانونمند است. نوکری و مزدوری هیچ آینده ای برای فرقه باقی نگذاشته و بدون شک با ریزش مستمر نیرویی به زودی شاهد فروپاشی این فرقه خواهیم بود و این شغال مکار از صحنه ی جارو خواهد شد. خط و نشان کشیدن برای منتقدین و مخالفان هم یک لاف در غربت است و النهایه تبدیل به تف سربالا خواهد شد. البته تمام این خط و نشان کشیدن ها برای نسق گیری ار نیروهای درمانده و باقیمانده در آلبانی است که این هم همانند چهار دهه گذشته دردی از فرقه درمان نمی کند.

از نظر مردم ایران فرقه رجوی شغالی است که نحوست آن باید از دامن حق جویان واقعی زدوده ش واین فرقه بعنوان خیانتکار ترین جریان در صد سال گذشته کوچکتر از ان است که در رابطه با مسائل داخلی ایران اظهار نظر کند .


رفع و رجوع شکست استراتژی با شیادی و خیمه شب بازی 

بقلم عیسی آزاده 

تاریخ آخرین سر رسید سرنگونی هم به اتمام رسید و رهبری فرقۀ رجوی مات و حیران که دیگر با چه بامبولی اسیران زندان اشرف سه در آلبانی و اندک هواداران فرتوتش را در خارجه فریب دهد؟! 

این فرقه برای رفع و رجوع این رسوایی یک بچه مرشد بنام بهزاد نظیری را که آفتابه دار محمد محدثین است به کال کنفرانس فرستاد که از قول اربابش شروع به وراجی کرد که باید همیشه کف خیابان باشیم تا از قافله عقب نمانیم و میوه را بچینم و همه را دعوت کرد که هشت فوریه در پاریس حضور پیدا کنند و  علم و کتلی بچرخانند و به ارباب هم نشان دهند که ما حاضر به یراق و آماده ایم!!

نمی دانم چرا این بچه مرشد از سررسیدی که ارباب کلش مشخص کرده بود هیچی به زبان نیاورد ولام تا کام حرفی نزد و باز با بی زبانی اعلام کرد که شتر دیدید بگید نه!!! این بیچارۀ فلک زده مثل سایراسیران با رو خوانی یک متن مهندسی شده کما فی السابق به یمن و سوریه و عراق و لبنان  رفت و یک سری در مسیرش به افغانسان هم سر زد مثل اینکه مرشد اعلا در خارجه اگر البته زنده باشد هوای جنس ناب افغانستانی را کرده که با بالا انداختن حبی با یک استکان چای شیرین چاره ای اندیشد و یک بامبول دیگر سر هم کند.

بارها دوستان نوشته اند و گفته اند که کلیه خیمه شب بازی های این  فرقه برای دو هدف است:

نخست روحیه دادن به باقیمانده های علی العموم بازنشسته در آلبانی و اندک هواداران پراکنده در بلاد غرب و خود شیرینی برای اربابان که ما چنینیم و چنان و من آنم که نامم بود پهلوان. 

با یک حساب سر انگشتی بیش از هفتاد بار است که رجوی مفقودالاثر تاریخ و سررسید سرنگونی داده است و همه سررسیدهاش هم تف سربالا شده و مستقیم برگشت خورده به ریش آقا!!

البته این بار بچه مرشد خبر از سال آمادگی داده و گفته سال 2019 و 1398 سال آمادگی برای سرنگونی است. واقعا این همه فضاحت و رسوایی در یک جریانی که کلی ادعا دارد بی سابقه است !!

همین ادا و اطوار های میان تهی سالیان  سال در عراق هم تکرار و نشخوار شد  ولی بیچاره اسیران که جرأت اعتراض نداشتند ونمی تواسنتند از مرشد بپرسند  که چه شد؟ و چرا عملکرد ما همانند بازی مار و پله است و هر سال می رسیم به سر مار و بر می گردیم دوباره به دم مار و روز از نو و روزی از نو؟؟!!!!

البته با تمام فشار ها در آلبانی که روی افراد هست یک راه تنفسی وجود دارد و جسته گریخته آدمها اخباری را می شنوند و جرأت بیان تناقضاتشان را به شکل اعتراض آمیز دارند.

افراد با نا امیدی از این شیاد راه جدایی را پیش میگیرند و همه خطرات و مصیبت ها را بجان می خرند و خود را ازچنگ اختاپوس رها می سازند.و خبر جدایی ها هم که هر روز شنیده می شود.و بر تعداد افزوده می شود.

اما واقعیت جریان چیست ؟ با اعلام یک کنفرانس از سوی ترامپ در کشور لهستان باز هم فرقه بوی کباب شنید ودچار این توهم شد ​تنور حسابی داغ است و باید نان را چسباند ! اساس و محتوای متن مهندسی شده هم که بچه مرشد خواند دال بر همین موضوع بود و به وضوح اعلام شد که وقت خودنمایی است و باید کف خیابان باشیم.

برای این خیمه شب بازی هم قرار در پاریس گذاشته شد چون مریم قجر احساس می کند که آب به لانه اش رسیده و طولی نخواهد کشید که وی را به همان کشور آلبانی بسته بندی و ارسال خواهند کرد.

 سررسید بهمن97 با پشت گرمی به جان بولتون اعلام شد. وی هم که وقتی مقام رسمی گرفت زیر همه چی زد و گفت آنچه قبلا گفته ایم نظرات شخصی ام بعنوان یک فرد بوده است و الآن در این منصب در آن جایگاه قبلی نیستم .  با خط و نشان کشیدنهای نئومحافظه کاران، سران فرقه از خوشحالی غش کردند و آنچنان در این توهمات فرورفتند که حتی اسیرانی که دهها بار از این ترهات شنیده بودند با خود گفتند واقعا خبری هست. وبراساس اخبار موثقی که دوستان جدا شده اخیر بیان می کنند صدها نفر گفتند فقط تا بهمن 97 اگر اینبارهم همانند دروغهای دوران عراق باشد راهمان را جدا می کنیم . حال باید منتظر بود که در سال 1398 آیا فرقه با زهم توان نگهداری جبری افراد را خواهد داشت یا خیر؟ شور و فتور بالا تا پایین افراد در فرقه در طی این چند ماهه اخیر بی سابقه بوده است  چون فرقه از شدت ریزش نیروها بشدت دچار ترس  و وحشت شد و با این گرد و خاک، فضا را متشنج کرد تا عصیان افراد را کاهش دهد وبا ترتیب دادن جشن و شادی و پخت غذاهای ویژه و پخش شیرینی و فیلم سینمایی وووو همه را سرکار گذاشت و سرگرم کرد و به روضه خوانی در نشست های شستشوی مغزی  که جان مرشد فقط تا بهمن ماه صبر کنید عید همه خونه خونهایم، پرداخت !!


مصاحبه آقای عیسی آزاده با انجمن حقیقت 

1-سلام لطفا خودتان را معرفی کنید تا مخاطبین انجمن حقیقت بیشتر با شما آشنا شوند؟
سلام خدمت شما و خوانندگان محترم انجمن حقیقت و هم چنین عرض ادب و احترام خدمت خانواده های گرامی اسیران فرقه رجوی
من عیسی آزاده از فرماندهان و مسئولین سابق سازمان مجاهدین ( فرقه رجوی ) هستم. بنده در اوایل جوانی و در دوران دانشجویی با این سازمان آشنا شدم و از سال 1358 بطور حرفه ای و صادقانه وارد صفوف این جریان شدم. و از طریق چندین پیک که برای اعزام من امده بودند از کشور خارج شده و النهایه بعراق رفتم در طی سالیان حضورم در این فرقه در عراق در قسمت های مختلف فرقه کار کرده ام و بلاخره در دسامبر 2013 از فرقه جدا شدم.
 2-شما از ابتدا چگونه با فرقه رجوی آشنا شدید؟ 
من در سال 1356 از طریق یکی از دوستان هم کلاسی ام با نام این سازمان اشنا شدم و مطالعاتم را حول شناخت این سازمان ادامه دادم و فعالانه در جنبش مردمی شرکت کرده و یک بار کوتاه مدت توسط ساواک دستگیر شده و بعد از انقلاب عملا هوادار شده و  از سال 58 بطور حرفه ای وارد سازمان شدم.
 
3-نحوه عضویت خودتان را شرح دهید و اینکه این سالیان چه مسوولیت هایی در فرقه رجوی داشتید؟
من قبل از خروج از کشور هم مسئولیت های مهمی مانند مسئول تدارکات و فرمانده میلیشیا در استان کرمان عهده دار بودم و کاملا شناخته شده بودم .بعد از خروجم از کشورخیلی سریع وارد مدار فرماندهی شده و در سال 1368 مرکزیت ستاد با کد( ام . اس )به من ابلاغ شد. ودر سال 1370 بعنوان معاون هیئت اجرای و سپس بعنوان عضو هیئت اجرای با کد H.E   انتخاب شدم که بالاتریبن سطح تشکیلاتی در سازمان بود. /من در بخش های مختلف سازمان کار کرده ام. که مهمترین انها شامل بخش اطلاعات و پشتیبانی و آموزش بوده است.آخرین مسئولیت من قبل از خروجم از فرقه بعنوان مدیر ایمنی کمپ لیبرتی.که از زیر شاخه های ستاد آموزش بوده است.
 
 4-آقای آزاده شما مسوولیت های مهمی در این فرقه داشتید لطفا بفرمایید ساختار این تشکیلات چگونه است آنچه یک عضو عادی دارد برای زندگی چیست؟روابط خصوص،تفریح،مرخصی و در کل مالکیت چگونه تعریف میشد در این تشکیلات؟
چه سئوال جالبی اگر قبل از خروجم بخش دوم این سئوال از من یا هر کدام از اعضاء میشد می ماندند چه جوابی بدهند بقول معروف هاج و واج می شدند.
اما بایستی عرض کنم ساختار این تشکیلات اساسا در یک مدار بسته تعریف می شود که همه چیز از رهبری شروع و به آن ختم می شود.جدای از عضو عادی بالاترین و قدیمی ترین فرد  در فرقه رجوی نه چیزی دارد و نه باید چیزی داشته باشد.در دستگاه فرقه رجوی مالکیت خصوصی نفی شده است البته بجز رهبری که باید همه چیز داشته باشد. اعضا از پایین تا بالا از زن و مرد همه چیزشان در تملک رهبری است .به لحاظ مالی که کسی حتی یک ریال وجه هم ندارد اماجسم و جان انها در مالکیت رهبر است و این موضوع روزانه به افراد انقدر یاد آوری شده است که همه طی دهها سال خودشان هم باورشان شده که باید در تملک رهبر باشند. هیچ رابطه خصوصی بین افراد مطلقا ممنوع است و افراد در صورتیکه مشخص شود با هم رابطه خصوصی دارند اعم از زن یا مرد بشدت توبیخ و تنبیه می شوند. تعریف رابطه خصوصی در تشکیلات فرقه رجوی اسمش محفل است و شخص رجوی برای اینکه دست مسئولین را در توبیخ و تنبیه افراد باز بگذارد .رابطه خصوصی یا همان محفل بزعم  فرقه رجوی آنرا شعبه سپاه پاسداران نامیده اند. با این تفاصیل دیگر رابطه خصوصی میشود مثل جن و بسم الله 
بازهم باید در رابطه با این سئوالات با کدهای خود فرقه پاسخ دهم مرخصی برای هر عضو بعد از مردن اش هست .در تشکیلات در مغزها فرو کرده اند که خون و نفس شما مال رهبری است لذا اگر ثانیه ای هم بر خلاف مسیر رهبری باشد حرام است ولو نفس کشیدن. اما در رابطه با تفریح : از سال 2002 میلادی مطلقا کسی پایش از چارچوب قلعه اشرف و بعد هم لیبرتی بیرون نگذاشته است مگر در موارد استثنا که فردی بیماربوده است.یا کسانیکه برای مصاحبه هدایت شده و تحت کنترل به مقر کمیساریا رفته اند.
در زمان حاکمیت صدام حسین سالی یک بار محل هایی مشخص که از قبل قرق می کرد افراد را به اصطلاح برای روحیه رفاه به پارکی می بردند.و هر فرد در هر سطحی  که بود حداقل دونفر مراقب داشت که یک موقع دست از پا خطا نکند.

حسن حيرانی: مجاهد خلق يا اسير جنگی؟

 

با سلام دوستان
در ارتباط و درددلي كه از داخل فرقه رجوي برخي از دوستان سابق با اينجانب داشتند كه البته برخي شان هم از فرماندهان سابق من و از همين لايه اي هستند كه فرقه در صورت جدا شدن از فرقه لفظ اسير جنگي سابق را به آنها نسبت ميدهد. البته آنطور كه به من گفتند بسياري ازنفرات در درون مناسبات از اين لفظ بسيارگزيده و ناراحت هستند. آنها در  درمحفل هايشان ميگويند  آیا سازمان فکر می کند با بکارگیری  لفظ ” اسير جنگي سابق”  برای تعدادی از اعضای جداشده می تواند آنها را تحقیر کند؟ آیا این افراد بعد از سي سال همچنان اسير جنگي هستند؟ و تمام اين حرفهايي كه گاها در نشست رهبري گفته ميشه كه همه مجاهد هستند و … فقط براي فریب ما و بيگاري بيشتر است؟ والا كه ما نه مجاهد و نه رزمنده و …… برخي شان حتي گفتند خيلي خوبه تازه داريم به استاتوي خودمان پي ميبريم و خوب شد پرده ها داره كنار ميره و اين فريب سي ساله رو ميشه و تبعا هم ما بهتر ميتوانيم تصميم بگيريم و برخي هم كه دلگير و درگزارشهايشان به فرمانده هايشان گله كرده اند.
اينها مجموع موضوعاتي است كه من اكنون ميخواهم با شما به اشتراك بگذارم و دليلي شد بر اين مقاله. اگر به سايت به اصطلاح ايران افشاگر فرقه مراجعه كنيد در رابطه با تمامي نفراتي كه درجنگ ايران وعراق بوده اند اعلام جدايي رسمي از اين سازمان پر افتخار و مزدور پرور كرده اند نوشته شده كه
افشای یک مزدور——- اسیر جنگی سابق
اعلام بریدگی و درخواست کمک مالی اسیر جنگی سابق
گو اينكه اين اسير جنگي سابق بعد از سي سال خرحمالي براي شما بي صفتها همچنان اسير جنگي سابق بوده و يا اينكه جنگيدن در مقابل دشمن مبه خاك كشور جرم و النهايه اسير شدن ننگي است كه پاك شدني نيست. زهي شرم و وقاحت. البته نگارنده قصد گله وفلان وبهمان را ندارم كه مثلا اين چه لفظي است و چه انصافي بلكه تنها بهانه اي براي افشاي ماهيت فاسد دروني شما. خب به هرحال خيلي از نفراتي كه لايه معاون بخش جديد يا همان ام جديد كه در مناسبات فرقه ناميده ميشدند در همان برهه تبادل اسرا بين دو كشور جذب شدند و با پيشدستي كه فرقه كرده بود و نفرات را با تبليغات جذب كرد و يك جورايي آنها را بر زد.
كه البته به اينكه چه جوري و در پي چه تحولي و جمعبندي سازمان پر افتخار اقدام به جذب نفرات از داخل اردوگاههاي جنگي كرد آنهم چرا در انتهاي جنگ در صورتي كه از چند سال قبل هم كه ميشد اينكار را كرد يا حداقل اينكه از سال 65 به بعد. در اينجا ذكر خاطره اي كه در صحبت با يكي از فرماندهان بالا كه در موشك باران 7 آبان كشته شد شايد به ميزان زيادي بيشتر نشان دهد كه چرا اينقدر اين نگاه پست به اين افراد وجود دارد.

روزي به فرمانده ام گفتم شما كه اينقدر همش در صحبتها ميناليد كه اين ام جديد ها فلانند و بهمانند خب چرا اين بنده هاي خدا  با تبليغات در اردوگاههاي اسراي جنگي صدام حسين جذب كرديد و آورديد؟
وي به من گفت كه بعد از عمليات فروغ كه ما ميزان زيادي شهيد(منظورتلفات) داديم و مدتي بعد از آن ما به طور سازماني با توجه به كهولت خميني به فكر يك عمليات بعد از فوت وي بوديم كه بتونيم خودمون رو به تهران برسونيم كه در اين راستا نشستي خود برادر مسعود با فرماندهان گذاشت كه من هم در آن بودم و چندين جلسه طول كشيد و راهكارهاي زيادي بررسي شد از جمله اينكه كه چيكار كنيم دشمن نيرو دارد ما در جنگ نظامي كادرهاي چندين ساله سازماني خودمان را داريم ميبريم واز دست ميدهيم و اشاره ميشد به فروغ كه ما بيش از هزار و چند صد نفر كادر ارزنده سازماني خودمان را از دست داديم در صورتي كه ما اين كادرها را بايد براي فرداي سرنگوني حفظ كنيم .
طرح هاي زيادي بررسي شد و گزينه هاي زيادي مورد بحث قرار گرفت از جمله اينكه مثلا همين كارگران سوداني كه در عراق هستند و ما آنها را براي كارهاي جانبي مثل جابه جايي مهمات و غيره مياوريم بابت شليك در قسمت توپخانه و يا حتي در جنگ مستقيم استفاده كنيم كه گفته شد به لحاظ سياسي برايمان جالب نيست از نيروي خارجي در عملياتها استفاده كنيم مخصوصا اگه آنها اسير شوند و…
النهايه در بين بسياري از گزينه ها به اين رسيديم كه بهترين گزينه براي ما استفاده از همين سربازان و يا نيروهاي داوطلب در جبهه هاي جنگ ايران و عراق هستند هم جوان و آموزش ديده و مهمتر ازهمه اينكه آنها جنگ ديده هستند و تجربه بسياري از جبهه مقابل دارند به لحاظ سياسي هم برايمان برد دارد و هم مهمتر اينكه كادرهاي سازماني خودمان را كه ساليان بابت تربيت آنها وقت صرف شده حفظ ميكنيم و آنها در سمت فرماندهي و از نيروهاي اسير دشمن به عنوان سرباز جنگي استفاده ميكنيم و… كه متاسفانه بعد فوت خميني صدام بزدل ترسيد و ديگه اصلا اجازه حمله گسترده به ما نداد و ما مونديم و اين ارثيه اي كه از اون جمعبندي با رهبري واسمون مونده و ساليان داريم ميسوزيم وميسازيم.
ملاحظه ميفرماييد كه حتي نقطه آغاز اين جذب نيرو چيزي جز نياز به گوشت دم توپ نبوده و….
حتي اگه به سابقه امر هم كه نگاهي بيندازيم از همان اول هم رهبر پاكباز؟!؟!؟ اين فرقه تا بقيه سران نگاهي بيش از اين به اين نفرات نداشتن بقيه اش همه اش تعارفات ظاهربود كه نه اين حرفها چيه همه مجاهدن و همه مريمي هستن و همه …. و فرقي بين افراد نيست و … ولي باز هم گاها از دهان مباركشان جملاتي ميپريد بيرون كه نشان ميداد كه چه نگاهي به اين سنخ افراد دارند كه اشاره خواهم كرد.
اگر به دقيقه 60 اين كليپ يوتيوبي كه پاره اي از جلسات ناپلئون مزرعه حيوانات با سران حزب بعث ودريافتهاي مالي و …. نگاهي بيندازيد ميبينيد كه ايشان با چه لفظي در مورد نفراتي كه از اردوگاه اسراي جنگي عراق آورده اند صحبت ميكند وگله وشكايت كه اسيرهايي كه ازتون گرفتيم صليب سرخ اومد از ما گرفت و برد به ايران داد كه شامل 850 نفر ميباشند و ……

 عجب نامردي بودي تو ديگه. واسه اينكه خودش قيمتش رو نده انتظار داشت كه صدام واسش سربه نيستشون كنه. پس به هرحال حتي در همان اول هم در نگاه كسي كه خود را ابوالحياء عالم ميداند بيش از اين قائل نبودند.
باتشكر حسن حيراني


احمد رأفت – حزب راستگرای VOX که در آخرین انتخابات محلی اسپانیا در ایالت ال‌اندلس یک موفقیت غیرقابل پیش‌بینی به دست آورد، به خاطر دریافت کمک مالی از سازمان مجاهدین خلق زیر ذره‌بین دستگاه مالیاتی این کشور اروپایی قرار گرفته است. مجلس سنای اسپانیا نیز به درخواست حزب خلق»، حزبی که تا چند ماه پیش رهبری دولت مرکزی را در دست داشت، تحقیق در این رابطه را در دستور کار خود قرار داده است.

این اولین بار نیست که رسانه‌های اسپانیا به حمایت مالی سازمان مجاهدین از راستگرایان اسپانیایی اشاره می‌کنند. پیشتر کیهان لندن نیز در گزارشی در رابطه با حمایت جمهوری اسلامی از چپگرایان اتحاد انتخاباتی Podemos به حمایت سازمان مجاهدین به VOX اشاره کرده بود. در هفته‌های اخیر جزئیات بیشتری از پول‌هایی که سازمان مجاهدین خلق به این حزب واریز کرده‌ منتشر شده است.

حزب VOX که نام آن از زبان لاتین به معنی رأی» گرفته شده و در سال ۲۰۱۳ تأسیس شد از جمله برای یک ایجاد یک حکومت مرکزی قوی تلاش می‌کند.

کمک ۸۰۰هزار یورویی مجاهدین

بنابر اطلاعاتی که رسانه‌های اسپانیایی به دست آورده‌اند، VOX در جریان انتخابات پارلمان اروپا در سال ۲۰۱۴ میلادی حدود ۸۰۰ هزار یورو از سازمان مجاهدین خلق کمک مالی دریافت کرده است. از آنجا که در اسپانیا شخصیت‌های حقیقی نمی‌توانند به هیچ سازمان ی بیش از۵۰ هزار یورو کمک مالی کنند، سازمان مجاهدین از طریق ۱۴۶ نفر از اعضا و هوادارانش در ۱۵ کشور از جمله آلمان، ایتالیا، سوئیس، کانادا و ایالات متحده کمک‌های مالی خود را به صندوق این حزب واریز کرده است

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها